امروز کلاس زبان داشتم و ناگهان متوجه شخصی آشنا شدم که تا به حال در آموزشگاه ندیده بودم.کمی

که دقت کردم فهمیدم که آقای نظران است!(که احتمالا به خاطر اینکه با استاد زبان من آشنایی دارد به

آموزشگاه ما آمده بود و کاری با او داشت.)

و به یاد آوردم که چندی پیش آقای نظران برنامه ای درباره ی موسیقی داشت که بسیار شایان توجه بود

و در آن توضیحات بسیاری درباره ی موسیقی و ساز داده شده بود و ساز های بسیاری معرفی و نشان

داده شده بودند و مهمان برنامه هم محققی درباره ی موسیقی بود...

برنامه ی بسیار جالب و خوبی بود ولی دو نکته مرا آزار داد:

۱-این برنامه ساعت۲شب پخش میشد که اکثر هموطنان در خواب ناز بودند!

(بعد اگر بگوییم چرا ساز نشان نمی دهند،پاسخ می آید پس برنامه ی آقای نظران که نصف شب پخش

شد چه بود؟!!!!!)

۲-آن محققی که آورده بودند حتی کلمه ای انگلیسی بلد نبود!!!!!چنان آقای نظران را که انگلیسی حرف

میزدنگاه میکرد که انگار موجودی افسانه ای دیده است!!همانجا آروز کردم کاش جای آن آقای

محقق،استاد من(آقای امیری)را دعوت میکردند که این همه کتاب موسیقی ترجمه کرده اند،به شاگردان

ژاپنی شان به زبان انگلیسی موسیقی تدریس میکنند و به زبان انگلیسی و اصطلاحات موسیقیایی به

این زبان تسلط دارند...افسوس...


پ.ن:

آقای نظران مدرس زبان انگلیسی هستند و شبها در تلویزیون برنامه ای دارند که در آن به زبان

انگلیسی صحبت میشود.

امروز داشتم به این نکته می اندیشیدم که چقدر تاسف بار است که ما در سراسر تاریخ کشور مان

مردمانی موسیقی شناس و دارای استعداد موسیقیایی بوده ایم و این قدر سبک آفرینی و هنر آفرینی

کرده ایم  ولی اکنون هیچ نشانی از آن مردمان نیست،گویی آنان اقوامی جدا از ما بوده اند،ملیتی

متفاوت بوده اند...

بسیاری امروز حتی نام سازهای ایرانی را نمی دانند.در اطرافیان من کسانی هستند که مدتهاست

میدانند که من سه تار کار میکنم ولی هرگاه میخواهند از من چیزی در این باره بپرسند میگویند:

"مهسا! هنوز تار میزنی؟"....!!!

 

اثری از من

دل دنیا چه خوش است....

تک و تنهاست و باز، دشمنی پیشه ی خود می سازد...

یک دم از عشق سخن بر لب ندارد آنگاه ،چه امیدوار به خود می بالد....

همه دلها شکسته است اما، این چنین شاد کنون می خندد...

همه عالم از جفایش بیزار، او کماکان جفایش را روا می دارد...

آه، چه قدر بی پروا،دل بیچاره ی انسانها را، پرورد، با پرواها...

چه دل سنگی دارد دنیا...

.......

...

تا چند پیش خواهد رفت، این دنیا؟تا چند آتش خواهد زد بر دلها؟